به کشتنم نه همین حرف از اسیر شهرستانی غزل 173

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

به کشتنم نه همین حرف هجر یار پر است

1 به کشتنم نه همین حرف هجر یار پر است به ملک طاقت من یاد انتظار پر است

2 برای خاطر او پاسبان گل شده ام ز دل تپیدنم آیینه از غبار پر است

3 صدای ناله زنجیر ما نمی آید غنیمت است که دیوانه در بهار پر است

4 نوای بلبل باغ وفا شمیم گل است که یاد خنده گر آرد لبش به بار پر است

5 اگر به بال و پر همتش گشاید بال ز چرخ چون گذرد عشق خاکسار پر است

6 ز دانه دیده احول دمد زکشت جهان به هیچ اگر گذراند کسی مدار پر است

7 چو بوی گل که به بال صبا کند پرواز ز پاره های دلم دامن غبار پر است

8 شده است دانه زنجیرم آبروی گهر هنوز در نظر تنگ روزگار پر است

9 گلی است بر سر صحرا خرابه در نظرم ز بسکه دیده ام از گرد اعتبار پر است

10 غبار سوخته ام نور چشم گلزار است برای گرمی بازار لاله زار پر است

11 بهار سوخت به صد رنگ و یک نگاه نکرد ز سیر چشمی دیوانه داغدار پر است

12 کشیده کار محبت به گفتگوی زبان حدیث صافدلی همچو حرف یار پر است

13 چه صیدها که ز عقل و جنون کشیده به دام نهفته بودن صیاد از شکار پر است

14 ز توبه ساغر سرشار می توان زد اسیر ز بسکه حوصله عالم از خمار پر است

عکس نوشته
کامنت
comment