نیست در آبگینه آتش و از اوحدی مراغه‌ای غزل 51

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

نیست در آبگینه آتش و آب

1 نیست در آبگینه آتش و آب باده‌شان رنگ می‌دهد، دریاب

2 باده نیز اندر اصل خود آبیست کآفتابش فروغ بخشد و تاب

3 ز آب بی رنگ شد عنب موجود وز عنب شیره وز شیره شراب

4 زین منازل نکرده آب گذار هیچ کس را نکرد مست خراب

5 باش، تا رنگ و بوی برخیزد که همان آب صرف بینی، آب

6 هر کس از باده نسبتی دیدند جمله بین کس نشد ز روی صواب

7 چشم ازو رنگ برد و بینی بوی عاقلش سکر دید و غافل خواب

8 اگرت چشم دوربین باشد بر گرفتم ازان جمال نقاب

9 اوحدی، هرچه غیر او بینی نیست یک باره جز غرور سراب

عکس نوشته
کامنت
comment