- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از هر چه گمان بر دلم یار نه آن بود پندار بد آن عشق و یقین جمله گمان بود
2 آن ناز تکلف بد و آن مهر فسون بود وان عشق مجازی بد و آن سود و زیان بود
3 بر روی رقم شد شرری کز دل و جان تافت و ز دیده برون آمد دردی که نهان بود
4 توحید من آن زلف بشولیدهٔ او بود ایمان من آن روی چو خورشید جهان بود
5 رویی که رقم بود برو دولت اسلام زلفی که درو مرتدی و کفر نشان بود
6 بنمود رخ و روم به یک بار بشورید آیین بت بتگری از دیدن آن بود
7 پس زلف برافشاند و جهان کفر پراکند الحق ز چنان زلف مسلمان نتوان بود
8 گویی که درو پای عزیزان همه سر بود راهی که در وصل نکویان همه جان بود
9 از خون جگر سیل وز دل پاره درو خاک منزلگهش از آتش سوزان دمان بود
10 بس جان عزیزان که در آن راه فنا شد گور و لحد آنجا دهن شیر ژیان بود
11 چون کعبهٔ آمال پدید آمد از دور گفتند رسیدیم سر ره بر آن بود
12 بر درگه تو خوار و ز دیدار تو نومید بر خاک نشستند که افلاس بیان بود
13 بیرون ز خیالی نبد آنجا که نظر بود افزون ز حدیثی نبد آنجا که گمان بود