- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا پیدا شده فتیلهٔ زخم نهان مرا
2 تا زد به نام من غم او قرعهٔ جنون شد پاره پاره قرعه صفت استخوان مرا
3 عمری به سر سبوی حریفان کشیدهام هرگز ندیده است کسی سرگران مرا
4 از یک نفس برآر ز من دود شمعسان نبود اگر به بزم تو ، بند زبان مرا
5 وحشی ببین که یار به عشرت سرا نشست بیرون در گذاشت به حال سگان مرا