-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه پیش ازین من بیگانه آشنای تو بودم؟ چه جرم رفت؟ که مستوجب جفای تو بودم
2 نهان شدی ز من، ای آفتاب چهره، همانا چو ذره شیفته عمری نه در هوای تو بودم؟
3 غریب شهر توام، بر غریب خود گذری کن چنان شناس که: خاک در سرای تو بودم
4 به شهر خویش چو بیگانگان مرا ز در خود مدار دور، که دیرینه آشنای تو بودم
5 ز دیدنت همه را کار با نوا و مرانه که سالهاست که من نیز بینوای تو بودم
6 مرا لب تو به دشنام یاد کرد همیشه جزای آنکه شب و روز در دعای تو بودم
7 من از کجا و غریبی و عاشقی و غم دل؟ غریب و عاشق و غمخوار از برای تو بودم
8 هر آنکه سیم سرشکم بدید زود بداند که این عطای تو باشد، چو من گدای تو بودم
9 به قول اوحدی از دست دادهام دل، اگر نه چه مرد چشم خوش و زلف دلربای تو بودم؟