1 یک روز نباشد که تو با کبر و منی صد تیغ جفا بر من مسکین نزنی
2 آن روز که کم باشد آن ممتحنی از کوه پلنگ آری و در من فگنی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هر که در عاشقی تمام بود پخته خوانش اگر چه خام بود
2 آنکه او شاد گردد از غم عشق خاص دانش اگر چه عام بود
1 باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
2 باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را
1 بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا
2 خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار من ننشانم ز جان باد هوای ترا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به