- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نوح را عمر جمله ده صد بود حرص و امید او بر آن آسود
2 چون گذر کرد نهصد و پنجاه در فذلک به حسره کرد نگاه
3 گفت آوخ که بر من این ده صد بود بر من ز روزکی ده بد
4 کرد ویرا سؤال روح امین سر ز بالا نهاده بر بالین
5 کای ترا عمر از انبیا افزون چون گذر کرد بر تو دنیی دون
6 بر چه سان یافتی جهان را تو چون سپاری کنون روان را تو
7 گفت دیدم جهان چو تیم دو در آمدم از دری شدم ز دگر
8 نوز ناسوده تن ز سیرِ سبیل کامد آواز پر نهیب رحیل
9 میدهم جان و میبرم حسرت شربتم ضربت و شفا شدّت
10 عمرش ار بُد دراز ور کوتاه رخت بر بست زان گشاد به راه
11 عاقبت هم برفت و بیش نماند آیت عزل خویشتن برخواند