نوح از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 2

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

نوح را عمر جمله ده صد بود

1 نوح را عمر جمله ده صد بود حرص و امید او بر آن آسود

2 چون گذر کرد نهصد و پنجاه در فذلک به حسره کرد نگاه

3 گفت آوخ که بر من این ده صد بود بر من ز روزکی ده بد

4 کرد ویرا سؤال روح امین سر ز بالا نهاده بر بالین

5 کای ترا عمر از انبیا افزون چون گذر کرد بر تو دنیی دون

6 بر چه سان یافتی جهان را تو چون سپاری کنون روان را تو

7 گفت دیدم جهان چو تیم دو در آمدم از دری شدم ز دگر

8 نوز ناسوده تن ز سیرِ سبیل کامد آواز پر نهیب رحیل

9 می‌دهم جان و می‌برم حسرت شربتم ضربت و شفا شدّت

10 عمرش ار بُد دراز ور کوتاه رخت بر بست زان گشاد به راه

11 عاقبت هم برفت و بیش نماند آیت عزل خویشتن برخواند

عکس نوشته
کامنت
comment