نه همین ز آتش عشقت دل ما از طبیب اصفهانی غزل 76

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

نه همین ز آتش عشقت دل ما می سوزد

1 نه همین ز آتش عشقت دل ما می سوزد هر کراهست دلی، سوخته یا می سوزد

2 خاک این بادیه بین کز قدم گرم روان بسکه گرمست درو پای صبا می سوزد

3 آتش ناله ما بسکه جهان را افروخت هر کرامی نگری ز آتش ما می سوزد

4 محفل امشب ز فروغ رخ ساقی گرمست گل جدا باده جدا شمع جدا می سوزد

5 خضر اگر غوطه بسر چشمه حیوان دهدم بسکه دلسوخته ام آب بقا می سوزد

6 سایه داغ جنون تا بسرم افتادست گر کند سایه بمن بال هما می سوزد

7 گشته با غیر چرا گرم سخن یار، طبیب گرنه از آتش می شرم و حیا می سوزد

عکس نوشته
کامنت
comment