-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه طره ات غم شبهای تار من دارد نه چشم مست تو فکر خمار من دارد
2 ز گریه چشمم چون شد سپید دانستم که صبحی از پی شبهای تار من دارد
3 زضبط گریه چو گل عاجزست پنداری خبر ز گریه بی اختیار من دارد
4 دو چشم کم نگهت کاشکی بمن می داشت سری که زلف تو با روزگار من دارد
5 زداغ کهنه گل تازه ام فسرده ترست بروی کار چه آبی بهار من دارد
6 بمرگ صلح کنم با زمانه تا نفسی است جهان بر آینه دل غبار من دارد
7 عجب مدار که آتش بگورم اندازد همان شرار که سنگ مزار من دارد
8 درین بهار گل چاک آنچنان بالید که یک گلست که جیب و کنار من دارد
9 گل شکایت نشکفته و شکفته کلیم دل پر آبله داغدار من دارد