نه آتش‌های از جلال الدین محمد مولوی غزل 2656

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

نه آتش‌های ما را ترجمانی

1 نه آتش‌های ما را ترجمانی نه اسرار دل ما را زبانی

2 برهنه شد ز صد پرده دل و عشق نشسته دو به دو جانی و جانی

3 میان هر دو گر جبریل آید نباشد ز آتشش یک دم امانی

4 به هر لحظه وصال اندر وصالی به هر سویی عیان اندر عیانی

5 ببینی تو چه سلطانان معنی به گوشه بامشان چون پاسبانی

6 سرشته وصل یزدان کوه طور است در آن کان تاب نارد یک زمانی

7 اگر صد عقل کل بر هم ببندی نگردد بامشان را نردبانی

8 نشانی‌های مردان سجده آرد اگر زان بی‌نشان گویم نشانی

9 از آن نوری که حرف آن جا نگنجد تو را این حرف گشته ارمغانی

10 کمر شد حرف‌ها از شمس تبریز بیا بربند اگر داری میانی

عکس نوشته
کامنت
comment