-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه همین می رمد آن نوگل خندان از من می کشد خار درین بادیه دامان از من
2 با من آمیزش او الفت موج است و کنار روز و شب با من و پیوسته گریزان از من
3 قمری ریخته بالم به پناه که روم تا بکی سرکشی سرو خرامان از من
4 بتکلم، بخموشی، به تبسم، به نگاه می توان برد بهر شیوه دل آسان از من
5 نیست پرهیز من از زهد که خاکم بر سر ترسم آلوده شود دامن عصیان از من
6 اشک بیهوده مریز اینهمه از دیده کلیم گرد غم را نتوان شست بطوفان از من