1 نه تیر رفته بسوی کمان فراز آید نه روزگار جوانی که رفت باز آید
2 نعیم روز جوانی مده بدست هوا که شمع شب ز هوا زود در گداز آید
1 الهی اکبر از تو اصغر از تو بخون آغشتگانم یکسر از تو
2 اگر صد بار دیگر بایدم کشت حسین از تو سر از تو خنجر از تو
1 آن نه زلفیست که پیچیده بدور ذقن است چنبر لاله و نسرین و گل و یاسمن است
2 آن نه چشمست و نه ابرو و نه مژگان دراز آفت جان و بلای سر و آزار تن است
1 دلا تا کی در این عالم غم و جور و محن بینی بکار خویشتن هردم دو صد عقد و شکن بینی
2 اگر خواهی که در بزمی درآئی بهر استیناس بسان شمع مجلس اشگریزی تب بتن بینی