هر کرا گر دلبرش باشد نباشد از طغرل احراری غزل 196

طغرل احراری

آثار طغرل احراری

طغرل احراری

هر کرا گر دلبرش باشد نباشد دل برش

1 هر کرا گر دلبرش باشد نباشد دل برش دل برش باشد فدا آنجا که باشد دلبرش

2 ماه من هرسو نشیند آفتاب آنجا بود چتر خورشید است گویا سایه‌بانی بر سرش

3 آنکه نوشد درد دودش را نمی‌نوشد دگر گر بود آب زلال از جویبار کوثرش

4 به نگردد فال اقبال وی از برج شرف هرکه را روز ازل مخصوص باشد اخترش

5 خانقاه عشق را کش باشد او رشک حرم کی خطیبی چون صراحی باشد اندر منبرش؟!

6 پیش ازین بی‌باک جانم بود تیغش را عرض لیک می‌ترسم کنون خون باشد اندر جوهرش

7 ترسمش آزرده گردد از کمال نازکی گر بود از برگ گل فرش قماش بسترش

8 از پی تحریر اوراق خم ابروی او رشته قوس قزح را ساز تار مسترش!

9 گر روی چون شانه اندر جعد زلفش مو به مو جز دل طغرل نمی‌یابی دگر در چنبرش!

عکس نوشته
کامنت
comment