- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی به ملک حدوث از قدم نمیافتد که بر گذرگه شادی و غم نمیافتد
2 به روشنایی دل رو که رفتگان رستند گذار زندهدلان بر عدم نمیافتد
3 من این مرقع الوان بیفکنم روزی که طرح رندی و تقوا به هم نمیافتد
4 زبان دعوت و تسخیر به که بربندم که در چراغ کس آتش به دم نمیافتد
5 مسافری که ز نابود بود خود بیند به فکر منفعت بیش و کم نمیافتد
6 دلیل عشق نزیبد کسی که در هر گام سرش چو شمع به پیش قدم نمیافتد
7 چنان ز شوق تو گردیده کعبه سرگردان که راه کعبه روان بر حرم نمیافتد
8 چنان پرستش روی تو جذب دلها کرد که عشق برهمنان بر صنم نمیافتد
9 به ذکر من خط نسیان کشیدهای اما به فکر غیر ز دستت قلم نمیافتد
10 ز سهو خاطر یاران چنان سقیم شدم که سایه قلمم بر رقم نمیافتد
11 نویسی ار به «نظیری» دعا و گر دشنام ز شوق نامه به فکر رقم نمیافتد