کسی به ملک حدوث از قدم از نظیری نیشابوری غزل 215

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

کسی به ملک حدوث از قدم نمی‌افتد

1 کسی به ملک حدوث از قدم نمی‌افتد که بر گذرگه شادی و غم نمی‌افتد

2 به روشنایی دل رو که رفتگان رستند گذار زنده‌دلان بر عدم نمی‌افتد

3 من این مرقع الوان بیفکنم روزی که طرح رندی و تقوا به هم نمی‌افتد

4 زبان دعوت و تسخیر به که بربندم که در چراغ کس آتش به دم نمی‌افتد

5 مسافری که ز نابود بود خود بیند به فکر منفعت بیش و کم نمی‌افتد

6 دلیل عشق نزیبد کسی که در هر گام سرش چو شمع به پیش قدم نمی‌افتد

7 چنان ز شوق تو گردیده کعبه سرگردان که راه کعبه روان بر حرم نمی‌افتد

8 چنان پرستش روی تو جذب دل‌ها کرد که عشق برهمنان بر صنم نمی‌افتد

9 به ذکر من خط نسیان کشیده‌ای اما به فکر غیر ز دستت قلم نمی‌افتد

10 ز سهو خاطر یاران چنان سقیم شدم که سایه قلمم بر رقم نمی‌افتد

11 نویسی ار به «نظیری» دعا و گر دشنام ز شوق نامه به فکر رقم نمی‌افتد

عکس نوشته
کامنت
comment