هیچکس چشم به سوی من بیمار از وحشی بافقی غزل 186

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد

1 هیچکس چشم به سوی من بیمار نکرد که به جان‌دادن من گریهٔ بسیار نکرد

2 که مرا در نظرآورد که از غایت ناز چین برابر و نزد و روی به دیوار نکرد

3 هیچ سنگین دل بی‌رحم به غیر از تو نبود که سرود غم من در دل او کار نکرد

4 روح آن کشتهٔ غم شاد که تا بود دمی یار غم بود و شکایت ز غم یار نکرد

5 روز مردن ز تو وحشی گله‌ها داشت ولی رفت از کار زبان وی و اظهار نکرد

عکس نوشته
کامنت
comment