کسی به مشک نگفتست کم از نظیری نیشابوری غزل 307

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

کسی به مشک نگفتست کم کن از انفاس

1 کسی به مشک نگفتست کم کن از انفاس که از دم خوش تو خسته می شود کناس

2 خدا به لفظ کنی کاینات می سازد نمی توان ز ستایش قصور کرد قیاس

3 تعرضی که نماید به نکته های حکیم خیال کوته جاهل نمی کند احساس

4 وگر ز معنی و لفظیش وحشت افزاید به اصطلاح حقیقت ندارد استیناس

5 نه اجر اوست که دل بر جفاش خیره کند کریم خاطر محتاج را چه دارد پاس

6 اگر به مصلحتی کسر نفس باید کرد ز نقص نیست که از سرب بشکند الماس

7 مرا به مستی دایم قصاص نتوان کرد می مدام کند لطف ساقیم در کاس

8 محیط اگر همه گوهر کند به دامن ابر هنوز در خور احسان ابر نیست سپاس

9 مباش رنجه «نظیری » ز طعن تلخ حسود که هست خشکی و تیزی خار از افلاس

عکس نوشته
کامنت
comment