- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی به مشک نگفتست کم کن از انفاس که از دم خوش تو خسته می شود کناس
2 خدا به لفظ کنی کاینات می سازد نمی توان ز ستایش قصور کرد قیاس
3 تعرضی که نماید به نکته های حکیم خیال کوته جاهل نمی کند احساس
4 وگر ز معنی و لفظیش وحشت افزاید به اصطلاح حقیقت ندارد استیناس
5 نه اجر اوست که دل بر جفاش خیره کند کریم خاطر محتاج را چه دارد پاس
6 اگر به مصلحتی کسر نفس باید کرد ز نقص نیست که از سرب بشکند الماس
7 مرا به مستی دایم قصاص نتوان کرد می مدام کند لطف ساقیم در کاس
8 محیط اگر همه گوهر کند به دامن ابر هنوز در خور احسان ابر نیست سپاس
9 مباش رنجه «نظیری » ز طعن تلخ حسود که هست خشکی و تیزی خار از افلاس