ندارد هیچ کس یاری چو یار از خالد نقشبندی غزل 29

خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

ندارد هیچ کس یاری چو یار من همایون فر

1 ندارد هیچ کس یاری چو یار من همایون فر خجسته طلعت و فرخ رخ و ماه و سعید اختر

2 صنوبر قامتی،آهو شکاری، کبک رفتاری سمن بوئی، قمر روئی، ملک خویی، پری پیکر

3 جبین مری، پری چهر، ستمکاری، دل آزاری شهی سرکش، بتی سر خوش، نگار آتش، مه انور

4 به طلعت خور، به سیما مه، به مو سنبل، به خط سبزه دهان غنچه، لبان پسته، زبان طوطی، سخن شکر

5 خجل از گردن و روی و لب و موی و قد اویند صراحی و گل و صهبای ناب و عنبر و عرعر

6 برفت از سحر چشم و عشوه ناز و نگار وی خرد از سر، روان از تن، شکیب از دل دلم از بر

7 ز مژگان سیاه و غمزه او قتل خالد را مرتب کرده پیکان و خدنگ و ناوک و خنجر

عکس نوشته
کامنت
comment