-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه مژگانست کز خونابه دل لاله گون کردم ازان گل خار خاری داشتم از دل برون کردم
2 ز ذکر حلقه گیسوی خوبان لب فرو بستم هوا را ترک دادم قطع زنجیر جنون کردم
3 ز چاک سینه آب دیده را ره بر جگر دادم نشاندم آتش دل چاره سوز درون کردم
4 بیاد لعل خوبان بود پر خون کاسه چشمم نهادم روی در راه ورع وانرو نگون کردم
5 دل صد پاره ام را بود طغیانی بحمدالله ز بس کش ریختم خون پاره آنرا زبون کردم
6 بآب دیده نقش درد دل از لوح جان شستم بنای محنت و غم را خراب از سیل خون کردم
7 بترک عشق میلی داشتم در دل ولی اندک ز بسیاری طعن آن میل اندک را فزون کردم
8 سپردن دل بچین گیسوی خوبان خوش صورت خطایی بوده است ادراک این معنی کنون کردم
9 فضولی بس که بی هوشم ز جام شوق آزادی نمی دانم که تدبیری بلای عشق چون کردم