- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه از عارست گر آن مه نیارد بر زبان ما را چه گوید چون بپرسد نیست چون نام و نشان ما را
2 فلک چنگیست خم ما ناتوانها تارهای او رضای دوست مضرابی که دارد در فغان ما را
3 با فغان ظاهرم وز ضعف پنهان وه که سودایت به بی نام و نشانی کرد رسوای جهان ما را
4 چه می پرسی ز احوال درون در آتش عشقت سیه ماریست مغز سوخته در استخوان ما را
5 طبیبا در علاج درد دل ماهر شدی اما چه حاصل زانکه گشتی از خطا در امتحان ما را
6 ز خاک آستانش روی ما مشکل که برگردد اگر مانند اختر سر رسد بر آسمان ما را
7 فضولی هست نقد جان و تن نذر بتان ما را که گرداند خدا شرمنده روی بتان ما را