سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

جان ندارد هر که جانانیش از سعدی شیرازی غزل 118

غزل 118 ام از 1930 غزلیات

جان ندارد هر که جانانیش نیست

1 جان ندارد هر که جانانیش نیست تنگ عیشست آن که بستانیش نیست

2 هر که را صورت نبندد سر عشق صورتی دارد ولی جانیش نیست

3 گر دلی داری به دلبندی بده ضایع آن کشور که سلطانیش نیست

4 کامران آن دل که محبوبیش هست نیکبخت آن سر که سامانیش نیست

5 چشم نابینا زمین و آسمان زان نمی‌بیند که انسانیش نیست

6 عارفان درویش صاحب درد را پادشا خوانند گر نانیش نیست

7 ماجرای عقل پرسیدم ز عشق گفت معزولست و فرمانیش نیست

8 درد عشق از تندرستی خوشترست گر چه بیش از صبر درمانیش نیست

9 هر که را با ماه رویی سرخوشست دولتی دارد که پایانیش نیست

10 خانه زندانست و تنهایی ضلال هر که چون سعدی گلستانیش نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جان ندارد هر که جانانیش نیست

شاعر شعر جان ندارد هر که جانانیش نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر جان ندارد هر که جانانیش نیست سعدی شیرازی می باشد.

شعر جان ندارد هر که جانانیش نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر جان ندارد هر که جانانیش نیست چیست ؟

قالب شعر جان ندارد هر که جانانیش نیست غزل است

مضمون اصلی شعر جان ندارد هر که جانانیش نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر