1 نه اشک است این که هر ساعت ز چشم من فرو ریزد به جای آب، اخگر چشمم از دامن فرو ریزد
1 ........... ...........ست
2 تا سرزده از شمع چنین بیادبی پروانه ز عشق شمع وا سوخته است
1 شراری که شمعش ازان یافت تاب بود سنگ چخماق آن آفتاب
2 طلبکار حاجات، دلبستهاش بهار مناجات، گلدستهاش
1 دل عقده چرخ تا گشود، افکندش برداشت اگرچه زود، زود افکندش
2 رهرو گرهی دید به راهی، برداشت بگشود، در او هیچ نبود، افکندش