نه من مقید آن سرو گلعذارم از فضولی بغدادی غزل 214

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

نه من مقید آن سرو گلعذارم و بس

1 نه من مقید آن سرو گلعذارم و بس هوای او همه دارند من ندارم و بس

2 اگر چه ماه و شان زیر چرخ بسیارند میانه همه آن مهوش است یارم و بس

3 ز قد و خال و خط و چهره نیست گریه من خراب کرده آن چشم پر خمارم و بس

4 سواد مردم چشمم ببین خیال مکن که هست داغ غمت در دل فکارم و بس

5 ز آفتاب رخش روشنست روز همه همین من از غم او تیره روزگارم و بس

6 تو نیستی چو من ای شمع در غم رخ او من اشکبارم و نالان نه اشکبارم و بس

7 فضولی از همه خلق گشته نومید بلطف شاه ولایت امیدوارم و بس

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر