1 نه آخر دل من خراب از تو شد؟ نه آخر دو چشمم پرآب از تو شد؟
2 نه آخر تن ناز پرورد من گرفتار چندین عذاب از تو شد؟
3 مکن خواب و چشم مرا غم بخور کزین گونه بیخورد و خواب از تو شد
4 ز لب آب وصلی بدین سینه ریز که برآتش غم کباب از تو شد
5 چو چنگم به گفتار خوش مینواز که فریاد من چون رباب از تو شد
6 به یاقوت خود حال اشکم بپرس که بر چهره چون لعل ناب از تو شد
7 متاب از بر اوحدی روی خویش که بیچاره در تنگ و تاب از تو شد