ندارد مرگ هر کس کشته آن تیر از قصاب کاشانی غزل 99

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

ندارد مرگ هر کس کشته آن تیر مژگان شد

1 ندارد مرگ هر کس کشته آن تیر مژگان شد نباشد حسرت آن دل را که در کوی تو قربان شد

2 در این گلزار چون دلتنگ گردی لب ز هم مگشا که عمرش رفت بر باد فنا چون غنچه خندان شد

3 دلم چون خال دست از کنج آن لب برنمی‌دارد در اول طوطی ما پای‌بست شکّرستان شد

4 درآمد بی‌نقاب آن عارض و بشکفت گل در گل دلا گل چین که باز از روی او عالم گلستان شد

5 به بزمت تا قیامت رنگ هشیاری نمی‌بیند کسی کز گردش پیمانه چشم تو مستان شد

6 شبی قصاب بود ای شوخ با زلف تو در بازی پشیمان گشت چون بیدار از این خواب پریشان شد

عکس نوشته
کامنت
comment