- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه گلم کفاف رنگی نه گلم پسند بویی سر و برگ خود ندارم ز خیال روی و مویی
2 به تصور جمالش ز هزار فکر رستم دل جمع من پریشان نشود به هیچ سویی
3 شده با بدان مصاحب چه فسون کنم ندانم که به طبع دیو مردم نشود فرشته خویی
4 غم دل چگونه پوشم که لباس صبر و طاقت ز هم آنچنان دریدم که نمی شود رفویی
5 نفحات زلف جانان چو بلا مسلسل آمد که نفس ز هم گسست و نگسست گفتگویی
6 سگ خانه زاد عشقم به جفا نمی گریزم نه شکاری غریبم که جهم به های و هویی
7 نکند قبولم آتش پس مرگ اگر بسوزند اگرم ز لوث عصیان ندهند شست و شویی
8 شده عرصه از زبونان صف پردلی نبینم که ز صولجان مردی بدرآوریم گویی
9 حسنات دین پرستان همه سیئات باشد مگرآن که روز محشر نکنند جستجویی
10 سخن ار ز دوست باشد بردم برون ز دنیا دل پر هزار حسرت به امید بازگویی
11 چه غمت ز دیده من که به خون دل نگار است تو که بر کنار جویی نشکسته ای سبویی
12 ز غلوی اضطرابم ز حجاب برنیاید ز صد آرزو «نظیری » رسم ار به آرزویی