نیمیت ز زهر از جلال الدین محمد مولوی غزل 1030

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر

1 نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر بالله که چنین منگر بالله که چنان منگر

2 هر چند که زهر از تو کانیست شکرها را زان رو که چنین نوری زان رنگ چنان انور

3 نوری که نیارم گفت در پای تو می‌افتد معنیش که درویشا در ما بنگر خوشتر

4 در من که توم بنگر خودبین شو و همچین شو ای نور ز سر تا پا از پای مگو وز سر

5 چون در بصر خلقی گویی تو پر از زرقی ای آنک تو هم غرقی در خون دل من تر

6 ار زانک گهر داری دریای دو چشمم بین ور سنگ محک داری اندر رخ من بین زر

7 آن شیر خدایی را شمس الحق تبریزی صیدی که نه روبه شد او را به سگی مشمر

عکس نوشته
کامنت
comment