1 نیلگر یاری و ز غم بر من نیلگون کرده جهان یکسر
2 عارضین و رخان و انگشتانت سمن است و گل است و نیلوفر
3 مزن آسیب دست بر عارض که به خط ماند آن کبود اثر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چه خوش عیش و چه خرم روزگار است که دولت عالی و دین استوار است
2 سخا را نو شکفته بوستان است امل را نو دمیده مرغزار است
1 جهان را عقل راه کاروان دید بضاعتهاش خوان استخوان دید
2 همه ترکیب عمرش در فنا یافت همه بنیاد سودش بر زیان دید
1 پسر محتاج ای من شده محتاج به تو از پی آنکه همه خلق به تو محتاجست
2 مردمی کن برسان خدمت من چون برسی به بزرگی که کفش بحر عطا امواجست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به