-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبها گذشت و چشم من یک لحظه آرامی ندید بی گریه صبحی دم نزد بی خون دل شامی ندید
2 یکشب سر شوریده ام سامان بالینی نیافت روزی دل سرگشته ام روی سرانجامی ندید
3 نگذشت روزی یا شبی کاین جان خرمن سوخته پروانه ی شمعی نشد داغ گلندامی ندید
4 می خواست عشق جان ستان قتل یکی از عاشقان از من زبونتر در جهان رسوا و بدنامی ندید
5 عمریست کاین دلبستگی دارد فغانی با بتان هرگز گشاد کار خود از حلقهٔ دامی ندید