شبها گذشت و چشم من از بابافغانی شیرازی غزل 206

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

شبها گذشت و چشم من یک لحظه آرامی ندید

1 شبها گذشت و چشم من یک لحظه آرامی ندید بی گریه صبحی دم نزد بی خون دل شامی ندید

2 یکشب سر شوریده ام سامان بالینی نیافت روزی دل سرگشته ام روی سرانجامی ندید

3 نگذشت روزی یا شبی کاین جان خرمن سوخته پروانه ی شمعی نشد داغ گلندامی ندید

4 می خواست عشق جان ستان قتل یکی از عاشقان از من زبونتر در جهان رسوا و بدنامی ندید

5 عمریست کاین دلبستگی دارد فغانی با بتان هرگز گشاد کار خود از حلقهٔ دامی ندید

عکس نوشته
کامنت
comment