1 بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل
2 خسرو روی زمین غوث زمان بواسحاق که به مه طلعت او نازد و خندد بر گل
3 جمعهٔ بیست و دوم ماه جمادی الاول در پسین بود که پیوسته شد از جزو به کل
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
2 که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
1 میرِ من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت خوش خرامان شو که پیشِ قدِ رعنا میرمت
2 گفته بودی کی بمیری پیشِ من، تعجیل چیست؟ خوش تقاضا میکنی پیشِ تقاضا میرمت
1 دوش آگهی ز یارِ سفر کرده داد باد من نیز دل به باد دهم، هر چه باد باد
2 کارم بدان رسید که همرازِ خود کنم هر شام برق لامِع و هر بامداد باد
1 واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
2 مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
1 ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
2 تا درخت دوستی بر کی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به