شب چون روم ز منزل از بابافغانی شیرازی غزل 539

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

شب چون روم ز منزل آن ماه خرگهی

1 شب چون روم ز منزل آن ماه خرگهی از دیده سیل اشک نهد رو بهمرهی

2 چندانکه رفتم از پی گرد سمند او روزی نشد که پر شود این دیده ی تهی

3 هر دم هزار قافله ی جان ببوی او آیند و بگذرند چو باد سحر گهی

4 شرح درازی شب هجران نگویمت روز وصال اگر ننهند رو بکوتهی

5 گاهی بعشق، ناصح عشاق می شدم دریافتم که بی خبری بود و ابلهی

6 آسوده یی که مانع دل می شود بعشق از دل خبر ندارد و از عشق آگهی

7 بر خاک می نهم چو فغانی رخ نیاز هر جا که بر زمین قدم ناز می نهی

عکس نوشته
کامنت
comment