- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تازه اندر بهار حق صوفیست سرو بر جویبار حق صوفیست
2 صورت سرو چیست زی عامه راست قد تازهروی و خوش کامه
3 صوفیانی که کاسه پردازند چشم تحقیق را همه گازند
4 مرد صوفی تصلّفی نبود خود تصوّف تکلّفی نبود
5 صوفیانی که اهل اسرارند در دل نار و بر سر دارند
6 صوفی آنست کز تمنّی و خواست گشت بیزار و یک ره برخاست
7 سه نشانست مرد صوفی را خواه بصری و خواه کوفی را
8 اوّل آن کو سؤال خود نکند بد بُوَد خود سؤال بد نکند
9 دوم آنک ار کسی ازو خواهد ماحضر بدهدش که میشاید
10 نکند باطل آن به منّ و اذی که بیابد عوض به روز جزا
11 سیوم آن کز جهان شود بیرون نبود مدّخر ورا افزون
12 ساز تجهیز او ز نیک و ز بد هیچگونه معدّ نباشد خود
13 شادمانه بُوَد به گاه رحیل نبود خوار همچو مرد معیل
14 بود آزاد از آنچه بگریزد وآنچه بدهند خلق نپذیرد
15 هرچه باید ز کردگار جهان خواهد و خلق ازو بُوَد به امان
16 بُوَد از بند جاه و مال آزاد رخ به سوی جهان بیفریاد
17 همه بیخان و مان و بی زن و جفت نه مقام نشست و معدن خفت
18 همه بی بارنامه و دلشاد همه کوتاهجامه و آزاد