هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری از وحشی بافقی غزل 109

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد

1 هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد این نگاه دور را از روی او دوری مباد

2 من کجا و رخصت آن بزم دانم جای خویش دیگران هم رخصت ار خواهند دستوری مباد

3 هر مرض کز عشق پیش آمد علاجش بر منست لیک جانم را ز درد رشک و رنجوری مباد

4 چشم غارت کرده را صعب است از دیدار دوخت هیچ عاشق را الهی هرگز این کوری مباد

5 جوهر حسن تو کنج خانهٔ آباد نیست بر بنای جان وحشی نام معموری مباد

عکس نوشته
کامنت
comment