-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرگز دل عاشق ز هوس رنگ نگیرد در کشور ما آینه را زنگ نگیرد
2 در ساغر امید ز بیرنگی عشقست خونیکه لب از خوردن آن رنگ نگیرد
3 روزی دل از تیغ جفای تو فراخست زخمی که خورد بخیه برو ننگ نگیرد
4 از خاک نشینی فقیران خبرش نیست زانرو که دل شاه ز اورنگ نگیرد
5 گر ترک جفا می کند از بهر وفا نیست گه صلح کند تا دلش از جنگ نگیرد
6 رشکست بر آن سالک مغرور که چون سیل در ره خبر از منزل و فرسنگ نگیرد
7 عهدیست که با صبح صفا نیست، ندانم کائینه خور چون زدمش زنگ نگیرد
8 زر در کف غیرست و ترازوی تمیزش خود را چکند گر طرف سنگ نگیرد
9 از باده کلیم آینه طبع شود صاف بگذار که زاهد می گلرنگ نگیرد