1 هرگز به مال و جاه نگردد بزرگ نام بدگوهری که خبث طبیعیش در رگست
2 قارون گرفتمت که شوی در توانگری سگ نیز با قلادهٔ زرین همان سگست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست از خانه برون آمد و بازار بیاراست
2 در وهم نگنجد که چه دلبند و چه شیرین در وصف نیاید که چه مطبوع و چه زیباست
1 از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است پیغام آشنا نفس روح پرور است
2 هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای من در میان جمع و دلم جای دیگر است
1 عشرت خوش است و بر طرف جوی خوشتر است می بر سماع بلبل خوشگوی خوشتر است
2 عیش است بر کنار سمن زار خواب صبح؟ نی، در کنار یار سمن بوی خوشتر است
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **