1 نه همین دام و نه دانه بسیار است در هوا آشیانه بسیار است
2 لب خاموش و خلق بدنامند گفتگو پر بهانه بسیار است
3 راستیها به کیش پیر جنون یک کمان را دو خانه بسیار است
4 خون خود ریختن مروت نیست خلق را هم بهانه بسیار است
1 بهار سوختن گردیده شمع بزم ما امشب توان چیدن گل از بال و پر پروانه ها امشب
2 چنان کیفیت جام تبسم برده از هوشم که در چشمم نمی آید نگاه آشنا امشب
1 داده ای ذوق شراب بی خمار آیینه را کرده ای خوش جام سرشاری به کار آیینه را
2 خوش بساطی بر سر بازار دل وا کرده ای کرده ای شرمنده نقش و نگار آیینه را
1 بی رخت شکوه ز بخت سیهی نیست مرا لاف طاقت زده ام کم گنهی نیست مرا
2 دیده گر جلوه گه گلشن امید شود همچو نرگس سر و برگ نگهی نیست مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به