- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه نفس تربیتم کرد و نه دامان مددی آتشم خاک شد ای سوخته جانان مددی
2 شوق دیدارم و یک جلوه ندارم طاقت مگر آیینه کند بر من حیران مددی
3 آرزو میکشدم بر در ابرام طلب کو حیا تاکند از وضع پشیمان مددی
4 یاد چشم تو ز آوارگیم غافل نیست گرد این دشتم و دارم ز غزالان مددی
5 بسملم گرم طواف چمن عافیتی است ای تپیدن به تغافل نزنی هان مددی
6 راحت از قافلهٔ هوش برون تاخته است ای جنون تا شودم بار دل آسان مددی
7 کیست بار تپش از دوش هوس بردارد بیعصایی نکند گر به ضعیفان مددی
8 با همه ظلم رها نیستکس ازمنت چرخ آه از آن روز که میکرد به احسان مددی
9 حیله جوی نم اشکیم درین وادی خشک کاش از آبله بخشند به مژگان مددی
10 بیدل از غنچهگرفتم سبق زانوی فکر بود کوتاهی دامن به گریبان مددی