نگارینا به صحرا رو که از خاقانی شروانی غزل 102

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

نگارینا به صحرا رو که صحرا حله می‌پوشد

1 نگارینا به صحرا رو که صحرا حله می‌پوشد ز شادی ارغوان با گل شراب وصل می‌نوشد

2 به گل بلبل همی گوید که نرگس می‌کند شوخی مگر نرگس نمی‌داند که خون لاله می‌جوشد

3 چه پندم می‌دهد سوسن که گرد عشق کمتر گرد مگر سوسن نمی‌داند که عاشق پند ننیوشد

4 نثار باغ را گردون به دامن در همی پیچد گل اندر لکهٔ زمرد ز حجله رخ همی پوشد

5 مرو زنهار در بستان که گر خاری به نادانی سرانگشت تو بخراشد دلم در سینه بخروشد

6 نگارا گر چنین زیبا میان باغ بخرامی کلاهت لاله برگیرد قبایت سرو درپوشد

7 وگر باد صبا در باغ بوی زلف تو یابد به دل مهرت خرد حالی به صد جان باز نفروشد

8 خصومت خیزد و آزار و آنگه مردمان گویند که آن بی‌عقل را بینید چون با باد می‌کوشد

عکس نوشته
کامنت
comment