نگارا تو از جلال الدین محمد مولوی غزل 2683

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

نگارا تو گلی یا جمله قندی

1 نگارا تو گلی یا جمله قندی که چون بینی مرا چون گل بخندی

2 نگارا تو به بستان آن درختی که چون دیدم تو را بیخم بکندی

3 چه کم گردد ز حسنت گر بپرسی که چونی در فراقم دردمندی

4 من آنم کز فراقت مستمندم تو آنی که هلاک مستمندی

5 در این مطبخ هزاران جان به خرج است ببین تو ای دل مسکین که چندی

6 چو حلقه بر درت سر می‌زنم من چه چاره چون تو بر بام بلندی

7 بیا ای زلف چوگان حکم داری که چون گویم در این میدان فکندی

8 سپند از بهر آن باشد که سوزد دلا می سوز دلبر را سپندی

9 بیا ای جام عشق شمس تبریز که درد کهنه را تو سودمندی

عکس نوشته
کامنت
comment