- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نگارا، گر چه میدانم که بس بیمهر و پیوندی سلامت میفرستم با جهانی آرزومندی
2 بدان دل کت فرستادم نهای خرسند، میدانم که گر جان نیز بفرستم نخواهد بود خرسندی
3 چنین زانم پسندیدی که حال من نمیدانی ز حالم گر شوی آگه چنان دانم که نپسندی
4 ز شاخ مهر چون گفتم که: بار الفتی چینم درخت الف ببریدی و بیخ مهر بر کندی
5 اگر دستت همی خواهم خسی بر پیش من داری ورت من پای میبوسم ز دست من همی تندی
6 فرو هشتی به خویش آن زلف را کاشفته میگردد نه آن بهتر که او را بر چو من دیوانهای بندی؟
7 جهانی را بیفگندی به حسن یک نظر، جانا کزان افتادگان روزی نظر بر کس نیفگندی
8 بپیوند رفت روز جور و بیداد و ستم، جانا کنون هنگام احسانست و انعام و خداوندی
9 حدیث تلخ اگر گفتی نرنجید اوحدی را دل که گر زان تلختر نیزش بگویی شربت قندی