نزدیک یار اگر نه چنین از اوحدی مراغه‌ای غزل 831

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

نزدیک یار اگر نه چنین خوار و خردمی

1 نزدیک یار اگر نه چنین خوار و خردمی در هجرش این مذلت و خواری نبردمی

2 بی‌او ز جان ملول شدم، کو خیال او؟ تا جان خود به دست خیالش سپردمی

3 از باد صبح‌گاه درین تنگنای هجر گر بوی او به من نرسیدی به مردمی

4 کو آن توان و توش؟ کزین خاکدان غم خود را به آستان در دوست بردمی

5 صافی کجا شدی دلم از دردی جهان؟ گر من نه در حمایت این صاف و دردمی

6 اندر شمار دیدن او نام من کجاست؟ تا بعضی از جنایت او برشمردمی

7 گر نقش روی خود ننهفتی ز چشم من من نام اوحدی ز ورق بر ستردمی

عکس نوشته
کامنت
comment