نازد به عشق غازهٔ حسن جنون از بیدل دهلوی غزل 1869

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

نازد به عشق غازهٔ حسن جنون دماغ

1 نازد به عشق غازهٔ حسن جنون دماغ پروانه است جوهر آیینهٔ چراغ

2 ما را ز لعل یار پیامی نشد نصیب تا کی رسد به بوس وکله، کج‌ کند ایاغ

3 مجبور هستی‌ایم ز جرأت‌ گزیر نیست از پر زدن به نشئه نگیرد کسی ‌کلاغ

4 چون نالهٔ سپند به هر جاگذشته‌ایم نقش قدم ز گرمی رفتار گشته داغ

5 در عشق کوش‌ کز غم اسباب وارهی درد دلی مگر دهد از درد سر فراغ

6 از سرکشان جاه توقع مدار چشم افشانده‌ گیر دست ثمر زین چنار باغ

7 با دوستان ‌گرت نبود مقصد انفعال الفت بس است شرم کن از بستن جناغ

8 عنقا به وهم مصدر آثار زندگی‌ست ای‌کاش نیستی دهد از هستی‌ام سراغ

9 دل تیره شد ز مشق خیالات خوب و زشت آیینه را هجوم صور کرد بی‌دماغ

10 بید‌ل نوید قاصد بد لهجه ماتم است مکتوب نوبهار نبندی به بال زاغ

عکس نوشته
کامنت
comment