- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ناوک غم جان شکافد سینه گر جوشن شود عشق مغناطیس گردد دل اگر آهن شود
2 سینه پرحسرتی دارم که از اندوه او تا به نزدیک لب آرم خنده را، شیون شود
3 بیش شد سرگشتگی چندان که پایم پیش شد سر به تاریکی نهادم تا رهی روشن شود
4 یک توجه از تو در کارست و یک عالم مراد غم ندارم گر اجابت با دعا دشمن شود
5 شب ترنم های من بیدار دارد خلق را هرکه را سوزد چراغی ناله ام روغن شود
6 بس که بی تو جامه تن در بر جان تنگ شد گر گریبان را بدوزم چاک از دامن شود
7 وصل اگر خواهی «نظیری » شوق را سرمایه ساز نور عشق است این چراغ وادی ایمن شود