1 طبعی چو رخ حورسرشتان دارم اما چو ریاض تشنه کشتان دارم
2 بس ساده ضمیر و راستگو آمده است این آینه در نمد ز زشتان دارم
1 دلی دارم که طاقت کار او نیست تحمل غیر عیب و عار او نیست
2 دلی دارم که قلزم های مواج حریف آه آتش بار او نیست
1 به صاف صبح نگه کن سر سبو بگشا دهان چشمه گشادند راه جو بگشا
2 دل از مطالعه صبح در حجاب مدار ز زیر هر بن مو دیده یی برو بگشا
1 اذا ماشئت ان تحیی حیوة حلوة المحیا به رسوایی برآور سر ز مستوری برون نِهْ پا
2 حدیث حسن و مشتاقی درون پرده پنهان بود برآمد شوق از خلوت نهاد این راز بر صحرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به