1 زبان ناصح اگر زهر قاتلی دارد جنون کامل ما دست قابلی دارد
2 ز دیر و صومعه پیش از اراده می گذریم وجود ناقص ما شوق کاملی دارد
1 چمن جلوه کن غبار مرا سبز کن باغ انتظار مرا
2 دل و یادش خدا نگهدارد در طلسم خزان بهار مرا
1 اگر ز درد نشانی بود فغان تو را شکستگی نکند صید استخوان تو را
2 به راه بیدلی خود چو عکس آینه باش که از تو شوق کند جستجو نشان تو را
1 شمشیر تو قبله گاه سرها پروانه ناوکت جگرها
2 پرواز وفاست گلفشان تر بر باد دهیم بال و پرها