بی‌نمازی با یکی از از شیخ بهایی نان و پنیر 7

شیخ بهایی

آثار شیخ بهایی

شیخ بهایی

بی‌نمازی با یکی از اهل راز

1 بی‌نمازی با یکی از اهل راز خواست گوید علت ترک نماز

2 گفت : هر وقتی که کردم قصد آن آفتی آمد به مالم، ناگهان

3 و آن دگر گفتش که من کردم نماز مدتی بسیار و شبهای دراز

4 تا برون آیم ز فقر و احتیاج گیرد آن دکان و بازارم رواج

5 حاصلی از وی توقع داشتم چون نشد، یکبارگی بگذاشتم

6 این بود احوال جهال، ای عزیز! این بودشان پایهٔ قدر و تمیز

7 واجبی را در خیال، این گمرهان کرده‌اند از جهل خود، ممکن گمان

8 داده نسبت بخل یا غفلت به وی در مقایل، خویش را دانسته شیء

9 غیر ممکن، کی ز ممکن کرد فرق آنکه در دریای تشبیه است غرق

10 تا نشد اوصاف امکانیش فهم کی تواند دید کوته، دست وهم

11 ساحت عزت، چه سان داند بری از خلاء و سطح و بعد جوهری

12 تا ندانسته است اعراض عدد بر چه معنی خواهدش گفتی احد

13 هرچه گوید، در رضا و در غضب زان منزه‌دان، جناب قدس رب

14 گرچه تقدیس خداوند صمد از ره تقلید هم ممکن بود

15 زان جهت گوییم: جمعی از عوام یافته در سلک اسلام، انتظام

16 لیک، این اسلام، حکم ظاهر است تا برون آید ز گبر و بت‌پرست

17 گرنه فضل از حق خود دارد قبول کی شود مقبول تقلید اصول

18 بلکه آن تقلید هم از مشکلات اصل مطلب چون بود از غامضات

19 ز آن، نبی مجمل رساند اول پیام که در آن منظور بودش خاص و عام

20 رفته رفته، عقلها چون شد قوی یافت بسطی مجملات معنوی

21 آنکه از علم سیر دارد خبر کرده در اقوال معصومین نظر

22 دیده اجمالات و تفصیلاتشان در تکلم، مختلف حالاتشان

23 سائلی پرسید از تفویض و جبر تا شناسد، کیست در امت چو گبر

24 گفت: تفویض، آنکه اعمال تمام حق مفوض کرده باشد بر آنام

25 راست گفت؛ این نیز تفویضی بدست لیک، آن نه کز پیمبر واردست

26 چون نبودش تاب استعداد و درک کرد زان تفسیر، این تفیض، درک

عکس نوشته
کامنت
comment