- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بینمازی با یکی از اهل راز خواست گوید علت ترک نماز
2 گفت : هر وقتی که کردم قصد آن آفتی آمد به مالم، ناگهان
3 و آن دگر گفتش که من کردم نماز مدتی بسیار و شبهای دراز
4 تا برون آیم ز فقر و احتیاج گیرد آن دکان و بازارم رواج
5 حاصلی از وی توقع داشتم چون نشد، یکبارگی بگذاشتم
6 این بود احوال جهال، ای عزیز! این بودشان پایهٔ قدر و تمیز
7 واجبی را در خیال، این گمرهان کردهاند از جهل خود، ممکن گمان
8 داده نسبت بخل یا غفلت به وی در مقایل، خویش را دانسته شیء
9 غیر ممکن، کی ز ممکن کرد فرق آنکه در دریای تشبیه است غرق
10 تا نشد اوصاف امکانیش فهم کی تواند دید کوته، دست وهم
11 ساحت عزت، چه سان داند بری از خلاء و سطح و بعد جوهری
12 تا ندانسته است اعراض عدد بر چه معنی خواهدش گفتی احد
13 هرچه گوید، در رضا و در غضب زان منزهدان، جناب قدس رب
14 گرچه تقدیس خداوند صمد از ره تقلید هم ممکن بود
15 زان جهت گوییم: جمعی از عوام یافته در سلک اسلام، انتظام
16 لیک، این اسلام، حکم ظاهر است تا برون آید ز گبر و بتپرست
17 گرنه فضل از حق خود دارد قبول کی شود مقبول تقلید اصول
18 بلکه آن تقلید هم از مشکلات اصل مطلب چون بود از غامضات
19 ز آن، نبی مجمل رساند اول پیام که در آن منظور بودش خاص و عام
20 رفته رفته، عقلها چون شد قوی یافت بسطی مجملات معنوی
21 آنکه از علم سیر دارد خبر کرده در اقوال معصومین نظر
22 دیده اجمالات و تفصیلاتشان در تکلم، مختلف حالاتشان
23 سائلی پرسید از تفویض و جبر تا شناسد، کیست در امت چو گبر
24 گفت: تفویض، آنکه اعمال تمام حق مفوض کرده باشد بر آنام
25 راست گفت؛ این نیز تفویضی بدست لیک، آن نه کز پیمبر واردست
26 چون نبودش تاب استعداد و درک کرد زان تفسیر، این تفیض، درک