شیخ بهایی

صفحه 1 از 2
2 اثر از نان و پنیر شیخ بهایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر نان و پنیر شیخ بهایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / شیخ بهایی / نان و پنیر

نان و پنیر شیخ بهایی

1 ای که روز و شب زنی از علم لاف هیچ بر جهلت نداری اعتراف

2 ادعای اتباع دین و شرع شرع و دین مقصود دانسته به فرع

3 و آن هم استحسان و رأی از اجتهاد نه خبر از مبداء و نه از معاد

4 بر ظواهر گشته قائل، چون عوام گاه ذم حکمت و گاهی کلام

1 عابدی از قوم اسرائیلیان در عبادت بود روزان و شبان

2 روی از لذات جسمی تافته لذت جان در عبادت یافته

3 قطعه‌ای از ارض بود او را مکان کز سرای خلد می‌دادی نشان

4 صیت عابد رفت تا چرخ کبود بس که بودی در رکوع و در سجود

1 چیست دانی عقل در نزد حکیم؟ مقتبس، نوری ز مشکوة قدیم

2 از برای نفس تا سازد عیان از معانی، آنچه می‌تابد بر آن

3 چون جمال عقل، عین ذات اوست نیستش محتاج عینی کو نکوست

4 بلکه ذاتش هم لطیف و هم نکوست دیگران را نیز نیکویی به اوست

1 « مشورت می‌کرد، شخصی با یکی تا یقینش رو نماید، بی‌شکی

2 گفت: ای خوشنام! غیر من بجو ماجرای مشورت، با من بگو

3 من عدوم مر تو را، با من مپیچ نبود از رأی عدو، پیروز هیچ

4 رو کسی جو که تو را او هست دوست دوست بهر دوست، لاشک خیر جوست

1 عقلها را داده ایزد اعتداد مختلف اقدار بر حسب مواد

2 شعله‌ها هریک به حدی منتهی است مشعلی از شمع جستن، ابلهی است

3 پس ز هر نفسی، فروغی ممکن است چون به فعل آید، توانی گفت هست

4 سعی می‌کن تا به فعل آید تمام ورنه خواهی بود ناقص، والسلام

1 ای که هستی، روز و شب، جویای علم تشنه و غواص، در دریای علم

2 رفته در حیرت که حد علم چیست؟ از کتب، آیا کدامین خواندنی است؟

3 هر کسی، نوعی از آن را رو کند علم بر وفق طبیعت، خو کند

4 آن یکی گوید: حساب و هندسه جمله وهم است و خیال و وسوسه

1 بی‌نمازی با یکی از اهل راز خواست گوید علت ترک نماز

2 گفت : هر وقتی که کردم قصد آن آفتی آمد به مالم، ناگهان

3 و آن دگر گفتش که من کردم نماز مدتی بسیار و شبهای دراز

4 تا برون آیم ز فقر و احتیاج گیرد آن دکان و بازارم رواج

1 ای خوشا نفسی که شد در جستجو بس تفحص کرد حق را کو به کو

2 در همه حالات، حق منظور داشت حق ورا دانست، ناحق را گذاشت

3 گر چنینی، هر کتابی را بخوان عاقبت، مأجوری خود را بدان

4 ورنه حق مقصود داری ای خبیث بر تو حجت باشد این علم حدیث

1 ای لوای اجتهاد افراشته روزهٔ هر روز، عادت ساخته

2 اهل وحدت را به شقوت کرده حکم بسته‌شان در ربقهٔ صم و بکم

3 هان، مشو مغرور بر افعال خود هان مشو مسرور بر احوال خود

4 این عبادتهای تو مقبول نیست تا ندانی عاقبت، کار تو چیست

1 دست او، طوق گردن جانت سر برآورده از گریبانت

2 به تونزدیکتر ز حبل ورید تو در افتاده در ضلال بعید

3 چند گردی به گرد هر سر کوی درد خود را دوا، هم از او جوی

4 «لا» نهنگی است، کاینات آشام عرش تا فرش در کشیده به کام

شیخ بهایی

2 اثر از نان و پنیر شیخ بهایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر نان و پنیر شیخ بهایی شعر مورد نظر پیدا کنید.