-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت مپوش روی، بروی تو شادمان شدهایم
2 مسوز زاتش هجران، هزار دستان را بکوی عشق تو عمری است داستان شدهایم
3 جواب داد، کازین گوشهگیری و پرهیز عجب مدار، که از چشم تو بد نهان شدهایم
4 ز دستبرد حوادث، وجود ایمن نیست نشستهایم و بر این گنج، پاسبان شدهایم
5 تو گریه میکنی و خنده میکند گلزار ازین گریستن و خنده، بد گمان شدهایم
6 مجال بستن عهدی بما نداد سپهر سحر، شکفته و هنگام شب خزان شدهایم
7 مباش فتنهٔ زیبائی و لطافت ما چرا که نامزد باد مهرگان شدهایم
8 نسیم صبحگهی، تا نقاب ما بدرید برای شکوه ز گیتی، همه دهان شدهایم
9 بکاست آنکه سبکسار شد، ز قیمت خویش ازین معامله ترسیده و گران شدهایم
10 دو روزه بود، هوسرانی نظربازان همین بس است، که منظور باغبان شدهایم