- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دم شاهی زنم از بندگی حضرت تو حلقهای گر ز سر زفت تو در گوش کنم
2 دل ز همخوابگی حور برآساید اگر با خیال تو شبی دست در آغوش کنم
3 چگونه سر بدر آرم ز حلقّ سر زلفت اسیر بند بپای و غلام حلقه بگوشم
4 شکوه سلطنت ایخواجه بر تو باد مسلّم که من گدائی کویش بعالمی نفروشم
5 مرا که تگ همی آمدی ز صحبت شاهان پس سراغ تو اکنون گدای خانه بدوشم
6 ز چین زلف تو بوئی رسیده تا بمشامم حدیث عنبر سارا فسانه ایست بگوشم
7 ز دست بردۀ آنساقی است هوش و گرنه گو است شاهد مجلس که من شراب ننوشم