1 ای دوای درد بیدرمان من مرهم داغ دل بریان من
2 ای که هم جانی و هم جانان من ای که هم دینی و هم ایمان من
3 در غم تو بیسر و سامان شدم هم سر من باش و هم سامان من
4 hز سر هر دو جهان برخواستم تا تو هم این باشی و هم آن من
5 خان و مانم گو برو در راه تو بس بود عشق تو خان و مان من
6 گنج مهر خود نهادی در دلم کردی آباد این دل ویران من
7 محو کن بود و نبودم تاز فیض آن تو ماند نماند آن من