1 دو دیدهٔ من و از دیده اشک دیدهٔ من میان دیده و مژگان ستاره وار پدید
2 به جَزع ماند یک بر دگر سپید و سیاه به رشته کرده همه گرد جَزع مروارید
1 به وقت دولت سامانیان و بلعمیان چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود
1 ما را بدان لب تو نیاز است در جهان طعنه مزن که با دو لب من چرا چَخی
1 دلی را کز هوا جستن چو مرغ اندر هوا یابی به حاصل مرغ وار او را بر آتش گَردنا یابی